ندای اسمانی

سبک زندگی اسلامی انسانی از دیدگاه قران و روایات

سبک زندگی اسلامی انسانی از دیدگاه قران و روایات

ندای اسمانی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

نگارنده : محمد حسن قالبی

مسیحیت و یهودیت از ادیان الاهی هستند که خدا برای انها کتاب اسمانی تورات و انجیل را به صورت وحی نازل کرد تا به وسیله این دو کتاب نیاز مردم یکتا پرست ان زمان را برطرف سازد و انها را به خدا پرستی و معاد و تعالیم دین راستین اگاه نماید .

اما افراد منحرف این دو کتاب را تحریف کردند به طوری که ان مطالبی که سبب شکوفائی انسان و ارتباط او با خدا می شد را تغییر داده و یک سری خرافات و مسائل انحرافی را وارد ان نمودند و اصل ان دو کتاب اسمانی را تباه کردند .

کتاب تورات و انجیل کنونی کتابی است که شاگردان حضرت موسی و عیسی بعد از گذر قرن ها جمع اوری کرده و ان را در دسترس پیروان این ادیان قرار دادند .

اما با این اوصاف باز هم شراب خواری در این دو کتاب مذمت شده است .

پس اگر دیده می شود که پیروان این مذاهب شراب خواری می کنند این دلیل نمی شود که در اصل شریعت انها شراب حلال بوده است .همان گونه که مشاهده می شود که عده ای از مسلمان ها شراب می نوشند و این کار انها دلیل نمی شود که شراب در دین اسلام حلال شده باشد

حال برای اثبات مدعای خود به این دو کتاب مراجعه می کنیم و فراز هایی از این کتب که در مورد مذمت نوشیدن شراب امده است را بیان می نماییم .

کتاب تورات

در تورات در کتاب امثال سلیمان نبی امده :

( از زمره میگساران مباش .... زیرا که میگسار و مُصرف ، فقیر می شوند .) (1)

( وای از ان کیست ؟ و شقاوت و نزاع و غصه و بد روزگاری برای کیست ؟ و جراحت های بی سبب از ان کیست ؟ و سرخی چشمان برای کیست ؟ این حالات و بد بختی ها و مفاسد برای کسانی است که عادت به اشامیدن شراب کرده اند .) (2)

 

( هنگامی که شراب سرخ فام رنگ و حباب خود را در جام ظاهر ساخته و صاف و رقیق است به او نگاه مکن ، چه ان که عاقبت مثل مار می گزد و مثل افعی نیش می زند ) (3)

تورات در مجازات شراب خوار می گوید :

( به مشایخ شهرش بگویند این پسر یاغی شد و به قول ما گوش نمی دهد و اکول و میخواره ( شرابخوار ) است ، پس تمام مردمان شهرش او را سنگسار نمایند تا بمیرد ) (4)

( انگاه از شراب و مسکرات بپرهیزد و هرگز شراب و هرگز مسکرات را ننوشند و هیچ عصیر انگور ننوشند ) (5)

( انوح مادر شمئون مجاهد اسرائیلی بدین نخو ترقیم یافته و الان بر حذر باش و هیچ شراب و مسکری منوش و هیچ چیز نجس مخور و تو می بینی که شراب و سایر مسکرات را با نجاسات مثل بول و غائط و گوشت سگ و خوک قرین کرده محققا انها نجس در حرامند پس مسکرات نیز نجس در حرام خواهد بود .) (6)

کتاب هوشع نبی

( زنا و شراب شیره دل ایشان را می رباید. ) (7)

( در وقت امدن به خیمه مجمع شراب و مسکرات مخورید ، مبادا عقل شما زائل کشته فرق در میان مقدس وغیر مقدس و طاهر مگذارید .) (8)

( وای بر انان که برای نوشیدن شراب زور اورند و به جهت ممزوج ساختن مسکرات مردان قوی می باشند ) (9)

( ولکن اینان نیز از شراب گمراه شده اند و از مسکرات سرگشته گردیده اند ، هم کاهن....از مسکرات گمراه شده اند و از شراب بلعیده گردیده اند ، از مسکرات سرگشته شده اند و در روئیا گمراه گردیده اند و در داوری مبهوت گشته اند زیرا که همه سفره ها از می و نجاست پر گردیده و جایی نمانده است .) (10)

( وای بر انانی که صیح زود بر می خیزند تا در پی مسکرات بروند و شب دیر می نشینند تا شراب ایشان را گرم نمایند و در بزم های ایشان عود و بَربَط و دَف و نای و شراب می مباشد .) (11)

انجیل
انجیل لوقا

( خطاب به حضرت زکریا در هنگام دعا برای فرزند دار شدنش که نام او یحیی است : همسرت برای تو پسری خواهد زائید و او را یحیی خواهی نامید و تو را خوشی و شادی رخ خواهد داد و بسیاری از ولادت او مسرور خواهند شد زیرا که در حضور خداوند بزرگ خواهد بود و شراب و مسکری نخواهد نوشید واز شکم مادر خود پر از روح القدس خواهد بود .) (12)

رساله پولس به اَفَسُسیان :

( وقت را دریابید زیرا این روزها شریر است از این جهت بی فهم مباشید بلکه بفهمید... و مست شراب نشوید که در ان فجور است بلکه از روح پر شوید .) (13)

( پس خود را حفظ کنید مبادا دل های شما را پرخوری و مستی و اندیشه های دنیوی سنگین گرداند و ان روز ناگهان بر شما اید .) ( 14)

 

ادامه دارد ........

 

1-تورات ، کتاب امثال سلیمان نبی ، باب 23 ، فراز 20 .

2- تورات ، کتاب امثال سلیمان نبی ، باب 23 ، فراز 39 .

3- تورات ، کتاب امثال سلیمان نبی ، باب 23 ، فراز 31-33 .

4-تورات ، سفر تثنیه ، فراز 21 .

5-تورات ، سفر اعداد ، باب 6 ، فراز 3 .

6-تورات ، سفر داوران ، باب 13 ، فراز 4 .

7-کتاب هوشع نبی ، باب 4 ، ایه 11 .

8-انجیل ، سفر لاویان ، باب 10 ، فراز 8 .

9-کتاب اشمیعای نبی ، باب 5 ، فراز 22 .

10-کتاب استیعاء نبی ، باب 28 ، فراز 7-8 .

11-کتاب استیعاء نبی ، باب 5 ، فراز 21 .

12-انجیل لوقا ، باب اول ، فراز 13-16 .

13-رساله پولس افسسیان ، باب 5 ، فراز 18 .

14-انجیل لوقا ، باب 21 ، ایه 34 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۵ ، ۱۶:۰۰
.. جعفری

نگارنده : محمد حسن قالبی

زمانی که خدا انسان را افرید به ملائکه خود امر کرد که بر او سجده کنند . همه سجده کردند مگر شیطان و به خاطر این نافرمانی از بهشت رانده شد از ان روز بود که دشمنی شیطان با انسان اغاز شد و شیطان تبدیل به دشمنی خونی انسان کشت و در همان ابتدا دشمنی خود را اشکار کرد و با فریب دادن ادم و حوا انها را از بهشت بیرون کرد

در ایه قران نیز به ان اشاره شده است

( فَأَزَلَّهُمَا اَلشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اِهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ متاع الی حِینٍ‏ ) (1)

پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید ; و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد ; و فرمودیم : « فرود آیید ، شما دشمن همدیگرید ; و برای شما در زمین قرارگاه ، و تا چندی برخورداری خواهد بود . »

شیطان تبدیل به اساسی ترین دشمن انسان گشت . دشمنی که هم از لحاظ روحی و هم اعتقادی و هم جسمانی به انسان ضربه می زند و مایه افتخار اوست که انسان را به گناه بیندازد و اگر بتواند او را بیمار کن و یا بکشد به عهد دشمنی خود وفا کرده است .

شیطان در حقیقت از اجنه بود و ان ترسی که امروز در بین مردم از جن وجود دارد باید در مورد شیطان باشد , و گر نه اجنه ای که از شیاطین نباشند به ندرت می شد که به انسان ضربه بزنند و بیشترین ضربه به انسان را اجنه شیاطین می زنند چرا که قسم خورده اند هر گونه که توانسته اند انسان را به زمین بزنند و او را جهنمی کنند و حال شیطان برای گمراه کردن انسان افسارهایی دارد که ایه قران سه مورد از انها را بر می شمرد و می گوید این موارد از ابزارهای شیطان است .

( یَا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا اَلْخَمْرُ وَ اَلْمَیْسِرُ وَ اَلْأَنْصَابُ وَ اَلْأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ اَلشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‏ ) (2)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید ، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند [ و ] از عمل شیطانند . پس ، از آنها دوری گزینید ، باشد که رستگار شوید .

در حقیقت شیطان با فریب های خود می خواهد انسان را تسخیر خود کند و مشروبات الکلی خیلی خوب می تواند انسان را از پا در اورد و تسخیر شیطان کند . اگر اندکی در فرد مست نگاه کنید تسخیر شدن او توسط شیطان را در می یابید .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

یکی از پادشاهان بنی اسرائیل، مردی را ناگزیر کرد که به انتخاب و اختیار خویش باید یکی از این اعمال: شراب خواری، قتل، زنا، خوردن گوشت خوک را انجام دهد و گرنه او را خواهد کشت .

آن مرد شراب خواری را برگزید و چون مست شد، همه کارهای دیگر را نیز انجام داد. (3)

شاعر شعری بسیار زیبا در این زمینه سروده است .


ابلیس شبی رفت به بالین جوانی

آراسته با شکل مهیبی سر و بر را

 

گفتا که: «منم مرگ و اگر خواهی زنهار

باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را

 

یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار

یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را

 

یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر

تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را

 

لرزید ازین بیم جوان بر خود و جا داشت

کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را

 

گفتا: «پدر و خواهر من هر دو عزیزند

هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را

 

لیکن چون به می دفع شر از خویش توان کرد

می نوشم و با وی بکنم چاره ی شر را»

 

جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی

هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را

 

ای کاش شود خشک بن تاک خداوند

زین مایه ی شر حفظ کند نوع بشر را (4)


هیچ دشمن فریب کاری سم را به طور علنی به خورد دشمن خود نمی دهد بلکه در یک نوشیدنی خنک و خوش رنگ ان را به دشمن خود می نوشاند . دشمن درجه یک انسان نیز سم تسخیر کننده خود را با هزار فریب و ترفند به خورد انسان می دهد تا او را به تباهی بکشد .به بهانه این که کم خوردن ان اشکال ندارد و ...

البته قبول است کم خوردن ان شاید این حالت را برای انسان به وجود نیاورد ؛ همان گونه که کم خوردن سم ضرر چندانی به جسم نمیزند , اما این مطلب هیچ گاه دلیل بر جواز خوردن مشروبات نیست , همان گونه که هیچ عاقلی مواد سمی را نمی خورد حتی اگر اندک باشد .

اما نکته این جا است که با خوردن حتی یک قطره از ان خودت را برای تسخیر شیطان و تسلط او بر خویش اماده کرده ای

امام رضا می فرمایند :

الْخَمْرُ یُورِثُ فَسَادَ الْقَلْبِ وَ یُسَوِّدُ الْأَسْنَانَ وَ یُبْخِرُ الْفَمَ وَ یُبَعِّدُ مِنَ اللَّهِ‏  وَ یُقَرِّبُ مِنْ سَخَطِهِ وَ هُوَ مِنْ‏ شَرَابِ‏ إِبْلِیسَ‏  (الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا علیه السلام ؛ ص254 )

حدیث را بعدا مفصل توضیح خواهم داد اما جالب این جاست که حضرت می فرمایند خمر نوشیدنی ابلیس است .

ابلیس بلد است نوشیدنی مخصوص خود را چگونه به خورد بشر بدهد و او را تباه کند . او بعد از هزاران سال تجربه به کار خود مسلط شده است .

 

ادامه دارد .....

 

1-سوره بقره ایه 36

2-سوره مائده ایه 90

3-الغدیر ج 4 – ص 257

4-شاعر : ایرج میرزا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۷

نگارنده : محمد حسن قالبی

همه میدانیم که شراب یک سری منافعی دارد که قابل انکار نیست همان گونه که در قران می گوید ( و منافع للناس ) به خاطر همین مدتی است که بعضی از رسانه ها از فوائد و منافع ان صحبت می کنند و خوردن ان را ضروری مید انند . اما حقیقت امر چیست ؟ خدا در قران این گونه می گویید :

«یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما» ایه 219 سوره بقره

خدا می گوید : ای پیامبر از تو در مورد شراب و قمار سوال می کنند : در جواب به انها بگو : در ان گناهی بزرگ و ضرری بزرگ است و البته منافعی کمی هم دارد .

در عین حالی که گناهی بسیار بزرگ است و ضررهای بسیاری دارد اما خدای حکیم از در انصاف وارد شده و می گوید البته منافع اندکی هم در ان وجود دارد .

حال جا دارد که ما اندکی فکر کرده و از در عقل وارد شویم و  بدون توجه به علایق شخصی نگاه کنیم که اگر چیزی باشد که هم ضرر فراوان دارد و هم منافع کم ایا حاضر هستیم به ان نزدیک شویم. مثلا اگر بگویند خوردن مدفوع انسان برای سنگ کلیه و .. خوب است اما ضرر های فراوانی بر روی گردش خون , تپش قلب , ضعف حافظه , تورم معده , اسیب به دیواره روده , از بین بردن سیتم دفاعی بدن و .... خواهد داشت . ایا حاضر هستیم به سمت ان رفته و ان را بخوریم تا کلیه ما سالم بماند .

مسلما جواب هر انسان عاقلی منفی است , چرا که فقط عقل است که در این زمینه تصمیم گرفته است و هوس و وسوسه شیطان در این زمینه راه ندارد . حال دقیقا به جای مثال بالا مشروبات الکلی را قرار دهید . در این مورد دیگر عقل به تنهایی نمی تواند تصمیم بگیرد بلکه شهوت و وسوسه هم با ان همراه می شود . درست است , منافعی دارد و شاید برای سنگ کلیه هم خوب باشد و منافع دیگری هم داشته باشد . اما همانند مدفوع در دین مبین اسلام نجس معرفی شده است و خوردن چیز نجس دیگر کم و زیاد ندارد که گفته شود کم خوردن مست نمی کند پس گناه ندارد . خیر . چون نجس است , خوردن نجاسات حتی یک قطره هم که باشد حرام است . هم نجس است و هم طبق نظر پزشکان ضرر های فراوانی دارد.

امام صادق در روایتی به ابی بصیر می فرمایند :

الْمُضْطَرُّ لَا یَشْرَبِ‏ الْخَمْرَ لِأَنَّهَا لَا تَزِیدُهُ إِلَّا شَرّاً وَ لِأَنَّهُ إِنْ شَرِبَهَا قَتَلَتْهُ فَلَا یَشْرَبْ مِنْهَا قَطْرَةً . (علل الشرائع ؛ ج‏2 ؛ ص478 )

حتی فرد مضطر و کسی که به خاطر مریضی به او شراب تجویز شده هم لب به ان نزند , چرا که خوردن شراب چیزی جز شر به او نخواهد رساند . و اگر شراب را در حال مریضی بخورد نزدیک است که شراب ان فرد را بکشد .پس حتی یک قطره هم از ان نخورد.

 

 

ادامه دارد .....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۳
.. جعفری

رمز پیروزی : هضم در جامعه جهانی یا مقاومت ؟

ممکن است سوال شود که شاید آنهایی که غرب گرا هستند برای خود دلیل دارند ؟
در جواب باید گفت که گرایش این افراد به غرب همانگونه خودشان هم می دانند کوچکترین دلیل عقلی و منطقی ندارد , بلکه اتفاقا دلائل بسیار قوی بر اشتباه بودن این دیدگاه وجود دارد که در ادامه اشاره خواهم کرد
اما علت شیفته شدن اینها به غرب این است : وقتی فلان آقا در مقام مسوول یا آقازاده یا هر کس دیگر در فرودگاه مهر آباد سوار خطوط هوایی مثلا شرکت هوایی لوفت هانزا شده و در فرود گاه شهر فرانکفورت یا پاریس یا لندن به زمین می نشیند , وقتی اوضاع پیشرفته آنجا را می بینند , نه یک دل بلکه صد دل به آنجا می بینند , و انیجاست که به فرموده علی علیه السلام « حُـبّ ٌ الشَّـیءِ یُعـمـی و یُـصِـمّ» دوست داشتن چیزی چشم را کور و گوش را کر می کند , وقتی پای عشق به میان می آید دیگر استدلال بی فایده است لذا بقول آن شاعر : پای استدلالیان چوبین بود – پای چوبین سخت بی تمکین بود

آیه قران : « فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُون » با ائمه کفر بجنگید که آنان به عقد و پیمان خویش پایبند نیستند ,
جالب است آیه شریفه علت مقاتله را نبود أیمان می داند نه نبود ایمان ,
أیمان به فتح همزه یعنی عهد و پیمان , ایمان به کسر همزه یعنی اعتقاد به خداوند , در آیه شریفه نمی فرماید چون اعتقاد به خداوند ندارد با آنها بجنگید , بلکه می فرماید چون اهل عهد و پیمان نیستند
برای پیمان شکن بود یهود و مسیحی دلالیل زیادی را می شود از عصر قاجار یا پهلوی به ردیف بیان کرد , اما چرا جای دور برویم , چرا به نزدیک نگاه نکنیم که خودمان لمسش کردیم

19000 سانترفیوژ را از کار انداختیم , قلب راکتور اراک را نه گل بلکه سیمان گرفتیم , برای خوش آمدن واشنگتن , از آنجا بادام ( انهم تقلبی )  سنگ پا , ... از امریکا وارد کردیم ...

نتیجه اش چه شد ؟ در بهبوحه جنگ ایران و عراق که امریکا مستقیم هواپیما, سکوهای نفتی ایران  را هدف قرار می داد , ولی جرات نکرد به نماینده ایران در سازمان ملل کوچکترین بی احترامی بکند ,

اما در دروان آقایان عاشق آن ور اقیانوس اطلس , برای اولین بار در تاریخ جهان ( نه در تاریخ ایران ) به نماینده یک کشور ویزای ورود به سازمان ملل را ندادند

سران شهوت ران و بی عرضه عربستان ( که اصلا داخل در آدمیزاد نیستند ) در کشورشان به دو نوجوان تجاوز می شود آب از اب تکان نمی خورد , این درحالی بود که قرار بود عزت به پاسپورت ایرانی برگردد
حدود 500 نفر در فاجعه منا کشته می شوند , صدایی از کسی در نمی آید , بطوری که اگر رهبری ورود نمی کرد , حتی جنازه هاشان را هم به دریا می انداختند به ایران نمی دادند 

در دورانی که وزیر خاجه مان  به قول داریوش سجادی ( اصلاح طلب خارج نشین ) که وقتی ظریف را با افرادی مثل کسینجر یا قوام السلطنه که خودشان در سیاست خارجی دارای شخصیت پیچیده و غیر قابل پیش بینی و دارای استراتژی خاصی بودند  می سنجد , می بیند تفاوت کار از کجاست تا به کجا !!!!
که آقای ظریف با آن خنده های ملیح نشان داد فقط دارای روابط عمومی خوبی بوده و زبان انگلیسی را خوب صحبت می کند که بیشتر به درد مدیریت یک مسافرخانه میخورد تا شخصی در طراز وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران

در مقابل این دیدگاه , دیدگاه مقاومت بود , که بنیانگذار آن خمینی کبیر بود , که فقط نمونه اش را عرض می کنم , هم زمان که امتیاز های نقد میدادیم و وعده های نسیه می گرفتیم , حدود 120 کشور جهان گفتند که بشار اسد باید برود , ( حال به حق یا نا حقش کاری نداریم ) ولی ایران به تنهایی گفت بشار باید بماند , حدود چهار سال پیش داعش تا 500 متری کاخ اسد رسید , بطوری که اسد اماده ترک کاخ بود دو نامه از ایران یکی به واسطه بین امریکا و ایران و دیگری به بشار اسد صادر شد , در نامه اولی بیان شد که در سوریه اگر نیروی خارجی وارد شود , ما کنار ننشسته و نگاه نمی کنیم , جواب گلوله را با گلوله می دهیم
در نامه خطاب به اسد هم آمده بود , محکم روی صندلی کاخت بنشین که پشت سرت هستیم .
نتیجه اش شد آزادی حلب که امریکا و اسرائیل قطر , ترکیه , عربستان , فرانسه , انگلستان و ... هر چه در چنته داشتند گذاشتند که این اتفاق نیفتد ولی افتاد

من در یک جایی صحبتی که شد گفتند حیف شد کس دیگر در انتخابات انتخاب نشد , گفتم با اینکه من به روحانی رای ندادم , ولی اگر زمان به عقب برگردد حتما به روحانی رای می دهم , چون اتفاق خیلی قشنگی افتاد , چون همه نتیجه دو دیدگاه را دیدند
نتیجه دیدگاه خنده و دلبستگی به یهود و نصاری : از دست دادن سرمایه های ملی و فرهنگی و انسانی

نتیجه دیدگاه مقاومت : پنجه در پنجه گردن کلفت های دنیا انداختن و همه را زمین زدن

سوال : به نظر شما کدام دیدگاه عزت را در پاسپورت ایرانی بالابرد ؟ عمو ظریف یا  دایی قاسم ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۵ ، ۰۳:۱۱
.. جعفری

دیدگاه و برنامه یهود برای جامعه بشری
بیان شد بخاطر دوران خفقان قرون وسطی , از یک طرف و دستیابی غرب به صنعت و فناوری های جدید , از طرف دیگر همه بدبختی ها و عقب ماندگی ها را بر گرده دین انداخت , و این همان اشتباه استراتژیک غرب بود , زیرا نبود دین ولو دین منحرف دارای تبعاتی بود که غرب با تمام وجود آن را لمس کرد و با تبعات آن هم چند سال است که دست و پنجه نرم می کند
از جمله اعتقاد به اومانیسم ( انسان محوری ) یعنی محور زندگی بشر بر مبنای خواست های انسانی تعریف شد , که البته چون دنیا مکانی محدود است و بخاطر تزاحم منافع هر کسی نمی تواند به هر آن چه که می خواهد دست پیدا کند , لذا برای رهایی از کشمکش و نزاع و اختلاف قوانینی که قبلا داشته اند را مقداری توسعه دادند ,
اما به هر حال محور زندگی و فلسفه زندگی بشر هوا و هوس انسانی دانسته شد , که مثلا اگر یک روز عده ای تمایل به هم جنس بازی داشتند , این کاری کاملا مشروع و قانونی است که چون خود مردم این را می خواهند .
انسانی که برای چند روز مهمان این دنیاست تا با افتادن در ورطه ابتلاء و امتحان ( که توضیحش به اختصار در قسمت دوم گذشت ) به درجات بالای کمال و انسانیت برسد , سرش را در آخور دنیا گرم کردند ,
نظام سرمایه داری به رهبری زرسالاران یهودی با الهام از تورات تحریف شده ( مبنی بر قوم برگزیده بودن یهود ) که از سالها قبل در قالب فراماسونری , برای کل دنیا نسخه ای پیچیدند که الان آثار آن در کشورهای غربی و در کشورهای شرقی که تحت تاثیر فرهنگ غرب اند به وضوح قابل رویت است
مثلا : به عنوان نمونه یک قضیه ای را که از قول دکتر شریعتی خواندم درباره مارکس وبر , که به سران انگلستان در قرن 19 هشدار داد که شما در معرض انقلاب کارگری هستید , که اگر فکری نکنید , بساط حکومتتان را انقلاب کارگری به هم می پیچد ,
و در ادامه راه کار داده بود , به اینکه اگر در کارگرهای امروزی پنانسیل انقلاب هست بخاطر این است که تعلقاتشان به دنیا کم است , اگر شما کاری کنید که رفاه و رفاه طلبی را در میانشان گسترش دهید ناخوداگاه آنان به خود مشغول شده و ( به عبارت ساده تر سر در آخور کرده و مشغول می شوند و شما راحت حکومت می کنید ) که همین برنامه را الان در کشورهای خودمان اجراء کرده اند , کو انسان آزاد اندیشی که بخاطر از دست ندادن موقعیت خود آزادنه فریاد بزند و حقایق را بگوید ,
نیست . چرا که چون همه ما را به زندگی چند روزه دنیا آلوده کرده اند و هرکس را طوری مشغول کرده اند که دیگر آزاد اندیشی بیشتر شبیه یک جوک و طنز تلخ است
یا بقول آقایان آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی شه , یعنی اگر بنده ریش و پشمم را زدم می شوم آزاد اندیش , ای خاک برسر این دنیا که ببین چه کسانی خود را آزاد اندیش می دانند , اینجاست که آن که اهل فهم و درک است , از اعماق جان می سوزد و دم بر نمی زند , بگذریم , ادامه مطلب :
لذا طرح بحث مساله دهکده جهانی , و ایجاد زیرساختهای آن توسط مجموعه ای به مدیریت یهود , با قدرت تمام به میدان آمده :
از جهت فرهنگی مثل اینترنت , ماهواره , تلگرام , اینستاگرام ... و تولید محتواهایی با دقت تمام در جهت کانالیزه کردن فرهنگ جوامع خویش و دیگران در قالب فیلم , سریال , نفوذ نا محسوس و با واسطه در متون درسی مدارس و دانشگاها
از جهت اقتصادی ایجاد برنامه اقتصادی مدون در قالب تجارت جهانی , و ایجاد راهکارهایی جهت بدست گرفتن نبض تجارت جهانی , و شل و سفت کردن آن در جهت منافع خویش , مثل تحریم , تشویق ...
سعی و تلاش در جهت تاثیر و تغییر فیزیولوژی و ساختار ابدان بشر و به تبع تاثیر در روح و جان او در قالب تولید محصولات کشاوزی تراریخته , در قابل اصلاح ژنتیکی محصولات باغی و کشاورزی ,
تولید سموم خاص جهت تاثیر گذاری در محصولات ارگانیک و....
این فجایع بی سر و صدای جنایتکاران وحشی غرب به سردمداری یهود از یک طرف را وقتی می بیند و از طرف دیگرعده ای جوان خام بی سواد را می بیند که دور مقبره کوروش می چرخند و فریاد می زنند : آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی شه , و از طرفی بنده ریش و پشم دار بقول آقایان به میدان نمی آیم , تا حقایق را آنگونه که هست بیان کنم , تا میدان برای خناسان باز شود که حقایق را قلب کرده و وراونه نشان دهند
و از طرف چهارم عده ای دیگر بدون شناخت مبانی اسلام ناب , و تحت تاثیر القائات انسانهای ناصالح و از روی احساسات به جای گارد گرفتن در برابر دشمن مشترک و اصلی , نوک حمله خود را به طرف خودی نشانه می روند
اینجاست که جان انسان آزاد اندیش به درد می آید و تاسفی جانکاه وجودش را دربر می گیرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۵
.. جعفری

وصل به خدا با «نماز شب»

اگر کسی بخواهد عزت لدنی، آبروی لدنی، قدرت لدنی، علم لدنی به اندازه خودش پیدا کند، باید برود نزدیک چشمه. این راهش چی است؟ این را وجود مبارک امام عسکری(ع) معین کرده و فرمود: یک سفری است. سفر با مرکب قابل طی است، بدون وسیله نقلیه آدم سفر طولانی را چه جور طی کند؟! فرمود: این راه، راه طولانی است؛ این سفر، سفر طولانی است. و بدون مرکب نمی شود؛ مرکبش هم (نماز شب) است. ان الوصول الی الله سفر لایدرک الا بامتطاء اللیل. این باب افتعال است؛ امتطأ یعنی اخذ المطیه، «مطیه» یعنی مرکب.
«
نماز شب»، عامل شناسائی گناه و پرهیز آسان از آن
فرمود: نماز شب یک مرکب خوبی است پس سوار این مرکب بشوید، بروید. اگر بخواهید عزیز بشوید، و گرامی بشوید، باید از خیلی از چیزها صرف نظر کنید. اگر زمانی آدم، بینی اش بسته باشد؛ وقتی یک سلسله غذاهای به حسب ظاهر شیرین را، شیرینی را، میوه های شیرین را می بیند؛ طمع می کند. اما وقتی شامه اش باز باشد، بوی بد اینها را می شنود؛ اصلاً رغبت ندارد، آنوقت خودش را به زحمت نمی اندازد! دعوا روی میوه های پوسیده نمی کند؛ برای اینکه شامه اش باز است، می داند عاقبت، باز ماند این مردار!! برای کسی میوه نشد. این باز بودن شامه، باز بودن بینی، باز بودن باصره، باز بودن سامعه همین است. در قرآن کریم فرمود: یک عده ای چشم شان بسته است. اعینهم فی غطاء عن ذکری(1) اگر کسی یک بوی غذای خوبی به مشامش برسد، اما چشمش بسته باشد؛ نداند که این آلوده است، نبیند آلوده است؛ آن را هوس می کند! نماز شب، آدم را سمیع می کند، آدم را بصیر می کند، شامه باز به آدم می دهد.
البته آن مراحل عالیه اش مخصوص انبیاء و اولیاء است، اما مراحل ابتدائی که مشکل ما را حل بکند به ما می رسد! وجود مبارک یعقوب(ع) به فاصله 80 فرسخ، با جمله اسمیه و با تأکید «ان» فرمود: من بوی یوسف و پیرهن می شنوم. انی لأجد ریح یوسف لولا ان تفندون(2). ما حالا فاصله 80 فرسخ لازم نیست، همین فاصله 8 سانتی را که بفهمیم این آقا که این زیر میزی را به ما داده، این بد بوست؛ این را که می توانیم بفهمیم که این رانت خواری و رشوه خواری است.
اینکه ما به دام می افتیم، برای این است که این شامه بسته است، نمی دانیم این بدبوست. وقتی شامه باز باشد، به آسانی می گذریم؛ خیلی آسان است. فرمود: اما من اعطی و اتقی. و صدق بالحسنی. فسنیسره للیسری(3) خیلی به آسانی از این مردار می گذرد و آبروی خودش را حفظ می کند، آبروی خانواده اش راحفظ می کند؛ عمری، 70-80 سال آبرومندانه او و خانواده های او، فرزندان او، ندیده های او و نبیره های او هم محترمانه زندگی می کنند. وجود مبارک امام عسکری فرمود: بدون «نماز شب» این سفر سخت است. ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل. مطیعه یعنی مرکب راهوار، انسان اگر سحر برخیزد، با خدایش گفتگو کند، خودش را به او بسپارد، از لغزش ها به برکت او مصون می ماند؛ نه بیراهه می رود، نه راه کسی را می بندد.
لذائذ مأمنان در زندگی دنیوی و فاصله آن با لذائذ حیوانی
کسانی که این راه را طی می کنند، به قدری از زندگی لذت می برند که هیچ کسی به اندازه آنها لذت نمی برد. شما می بینید بهترین و پاک ترین و گواراترین غذاهای روی زمین مال حیوانات است! آن ماهی هائی که در آب های زلال سیبری تربیت می شود که اینجاها پیدانمی شود، آن را گرگ و گراز دارد می خورد! این آهوهائی که در اثر دوندگی و خوردن علف های خوب و تنفس در هوای آزاد، گوشت های لذیذ دارند؛ نصیب گرگ و گراز می شود! اما این گوشت های عادی نصیب ما می شود. بهترین غذاها را آنها دارند می خورند. اگر انسان با خوردن بخواهد به جائی برسد، آنها به جائی می رسیدند. مگر آن ماهی های آب های زلال در اینجا پیدا می شود! یا آن آهوها اینجا پیدا می شود؟! آن تیهوها اینجا پیدا می شود؟! این خوراک درندگان پس ما برای چه جهنم برویم؟
الآن وقت ساختن است! فرمود: سوار شو تا آنها که پیاده رو اند به شما نرسند. لایدرک الا بامتطاء اللیل. وقتی آدم مطیه داشت، مرکب داشت، سواره رفت؛ کسی به دنبال او نمی تواند بیاید! دست این راشی ها و رانت ده ها به او نمی رسد! الآن وقت ساختن است. بنابراین، همه اینها تفسیر انسان به انسان است؛ نه به امور بیرونی، که به امور درونی؛ نه به امور اعتباری، که به امور حقیقی.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۳
.. جعفری

تجمل گرایی مثبت و منفی

تجمل گرایی به معنای گرایش به زیبایی و نمایش جمال و زیبایی ها، امری طبیعی و فطری در انسان است؛ زیرا انسان به هر چیز کمالی گرایش داشته و از نقص و کمبود گریزان است؛ گرایش شدید انسان به خدا و کدح و تلاش برای ملاقات با او (انشقاق، آیه ۶) ریشه در همین گرایش به کمال و کمالات انسانی دارد.

انسان، زیبایی را به عنوان یکی از مصادیق کمال، دوست داشته و بدان گرایش می یابد و زشتی را به عنوان مصداقی از نقص و کمبود دانسته و از آن می گریزد. بنابراین، گرایش انسان به تجمل گرایی، گرایشی به سوی کمال و زیبایی هاست.

در روایات اسلامی این معنا بارها به اشکال مختلف بیان شده است که انسان می بایست خداگونه شود و اسماء و صفات الهی را در خود ظهور و تجلی بخشد و متاله (خدایی) شود. از آن جایی که خداوند جمیل است، زیبایی و جمال را دوست می دارد. امام صادق(ع) می فرماید؛ ان الله عز و جل یحب الجمال و التجمل و یبغض البؤس و التباؤس؛ همانا خداوند زیبایی و تجمل را دوست دارد و از فقر و فقرنمایی بدش می آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۱
.. جعفری

سوال : چه نیازی به بحث مهدویت هست ؟ هر موقع ظهور کرد همان موقع هم بحثش مطرح می شود دیگه

اولا : از آن جهت که وقت تشکیل حکومت امام زمان‏علیه السلام مشخص نیست و هر لحظه می‏تواند زمان ظهور باشد، لذا وظیفه داریم که نظری به مباحث مهدویت و ظهور کرده و خصوصیات عصر ظهور و وظایف خود در آن عصر را بدانیم.

ثانیا : رسیدن به حکومت جهانی توحیدی در عصر ظهور، شرایطی دارد که برخی از آنها به دست خود بشر حاصل می‏گردد، از آن جمله رسیدن بشر به تکامل همه جانبه و رسیدن به مستوای عالی فکری است. لذا بر ماست که آرمان‏های اصیل اسلامی در عصر ظهور را بدانیم تا بتوانیم هر چه بهتر در نزدیک شدن آن سهیم بوده و زمینه ساز ظهور حضرت باشیم. بحث أن أی

ثالثا : بحث از مهدویت تنها بحث از اموری نیست که مربوط به آینده بشریّت باشد، بلکه بحث از امامت و مهدویت است، بحث از اینکه در هر زمانی باید امام معصومی موجود باشد، خواه حاضر و مشهور و خواه غایب و پنهان تا حجت‏ها و بینات خداوند باطل نگردد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۰
.. جعفری

غیرت
غیرت یعنی چه ؟ این 3 عنصر محوری را که جمع بکنید ، می شود غیرت . عنصر اوّل این است که آدم هویت و حریم خودش را بشناسد . دوّم اینکه غیر را شناسائی بکند ، و به آن مرز وارد نشود ؛ سوّم ، اجازه ندهد که غیر به حریم خصوصی او بیاید . یک چنین کاری را می گویند : ( غیرت ) . غیور کسی است که این 3 مطلب را بفهمد . کسی که این 3 مطلب را نفهمید و نداشت ، غیور نیست ! آنکه به حریم غیر راه پیدا می کند ، غیر را هم وارد حریم خود می کند؛ درعصر حاضر ساختن خانه های open که آشپزخانه و پذیرائی و هال ، همه در هم است ؛ این با غیرت سازگار نیست ! غیور یعنی آدم ،به حریم غیر راه پیدا نکند ، غیررا هم به حریم خود راه ندهد . پس هویت خود را باید بشناسد ، غیر را باید بشناسد ؛ نه آنجا برود ، نه آن را راه بدهد در حریم خصوصی خودش .
چرا وجود مبارک حضرت امیردر نهج البلاغه فرمود : هیچ آدم غیرتمندی زنا نمی کند: ما زنی غیوأ قطأ (1) ؛ برای اینکه یک آدمی که به حریم دیگری تجاوز می کند ، معلوم می شود غیرت ندارد! این غیر نمی شناسد . اگر کسی غیور نبود ؛ حیوان ب القوّه است و ناأ(نمو کننده) ب الف عل . این فقط بالندگی خوب دارد ، این غیور نیست ! اگر کسی خدای ناکرده در حوزه کار خودش امین نبود ، این به تعبیر مرحوم بوعلی حیوان هم نیست !!
عدم خیانت حیوان تربیت شده
و پست تر بودن انسان خائن از حیوانات
این سگ های هرزه و بیابان گرد ؛ هر چه دست شان برسد ، می خورند . امّا سگ های شکاری که کلب معلّم است ؛ وقتی در سینه های کوه ، در سنگلاخ ها ؛ آن شکارچی کبک را شکار می کند، این سگ شکاری تربیت شده، نفس نفس زنان در این سنگلاخ ها می رود ، آن را پیدا می کند ، به دندان می گیرد و امانت را تحویل می دهد . صاحبش بعد از اینکه خورد ، یک مقدار استخوان هم به او می دهد . این را بزرگان می گویند : اگر کسی در امانت بیت المال خیانت بکند ، حیوان هم نیست . اینکه در قرآن فرمود : بعضی انسانهابدتر از حیوان هستند ، سرّش این است. کدام حیوان است که تربیت بشود ، بعد خیانت بکند ؟! پس خائن هنوز حیوان نشده ، چه رسد به انسان ! اگر این مرزها را گذرانده؛ اینها ابتدائیات و الفبای دین است ؛ اگر اینها را پشت سر گذاشت و کم کم وارد مرز ملکوت شد؛ می شود » انسان » .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۶:۵۹
.. جعفری

متن‌ کامل‌ روایت‌ عنوان‌ بصری‌ با ترجمة‌ آن‌

 قَالَ: کُنْتُ أَخْتَلِفُ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ. فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ الْمَدِینَةَ اخْتَلَفْتُ إلَیْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ ءَاخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ.

 «  ـ میگویم‌: من‌ به‌ خطّ شیخ‌ ما: بهاء الدّین‌ عامِلی‌ قَدَّس‌ الله‌ روحَه‌ چیزی‌ را بدین‌ عبارت‌ یافتم‌:

 شیخ‌ شمس‌ الدّین‌ محمّد بن‌ مکّیّ (شهید اوّل‌) گفت‌: من‌ نقل‌ میکنم‌ از خطّ شیخ‌ احمد فراهانی‌ رحمه‌ الله‌ از عُنوان‌ بصری‌؛ و وی‌ پیرمردی‌ فرتوت‌ بود که‌ از عمرش‌ نود و چهار سال‌ سپری‌ می‌گشت‌.

 او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم‌. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم‌، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام‌، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم‌.»

 فَقَالَ لِی‌ یَوْمًا: إنِّی‌ رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی‌ أَوْرَادٌ فِی‌ کُلِّ سَاعَةٍ مِنْ ءَانَآءِ اللَیْلِ وَ النَّهَارِ، فَلاَ تَشْغَلْنِی‌ عَنْ وِرْدِی‌! وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إلَیْهِ.

 «پس‌ روزی‌ آنحضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست‌، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند.) و علاوه‌ بر این‌، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم‌. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ میخواهی‌، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش‌، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی‌.»

 فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ، وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ، وَ قُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْرًا لَمَا زَجَرَنِی‌ عَنِ الاِخْتِلاَفِ إلَیْهِ وَ الاْخْذِ عَنْهُ.

 فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ، ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إلَی‌ الرَّوْضَةِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ: أَسْأَلُکَ یَا اللَهُ یَا اللَهُ! أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ، وَ تَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی‌ بِهِ إلَی‌ صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ!

 «پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم‌، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش‌، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.

 

 وَ رَجَعْتُ إلَی‌ دَارِی‌ مُغْتَمًّا وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إلَی‌ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی‌ مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ.   فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی‌ إلاَّ إلَی‌ الصَّلَوةِ الْمَکْتُوبَةِ، حَتَّی‌ عِیلَ صَبْرِی‌.  فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی‌ تَنَعَّلْتُ وَتَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَرًا، وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ.

 «و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم‌؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم‌. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم‌) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.

 در اینحال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم‌؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌.»

 فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ، فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ: مَاحَاجَتُکَ؟!
 ف

قُلْتُ: السَّلاَمُ عَلَی‌ الشَّرِیفِ. گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف‌.

 فَقَالَ: هُوَ قَآئِمٌ فِی‌ مُصَلاَّهُ. فَجَلَسْتُ بِحِذَآءِ بَابِهِ. فَمَا لَبِثْتُ إلاَّ یَسِیرًا إذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ: ادْخُلْ عَلَی‌ بَرَکَةِ اللَهِ. فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ. فَرَدَّ السَّلاَمَ وَ قَالَ: اجْلِسْ! غَفَرَ اللَهُ لَکَ!

 «پس‌ چون‌ به‌ درِ خانة‌ حضرت‌ رسیدم‌، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت‌. در اینحال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری‌؟!

 

 خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است‌. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم‌. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم‌. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین‌! خداوندت‌ بیامرزد!

 فَجَلَسْتُ، فَأَطْرَقَ مَلِیًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: أَبُو مَنْ؟!

 قُلْتُ: أَبُو عَبْدِاللَهِ!

 قَالَ: ثَبَّتَ اللَهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا مَسْأَلَتُکَ؟!

 فَقُلْتُ فِی‌ نَفْسِی‌: لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی‌ مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَآءِ لَکَانَ کَثِیرًا.

 «پس‌ من‌ نشستم‌، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست‌؟!

 گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بندة‌ خدا)!

 حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله‌! حاجتت‌ چیست‌؟!

 من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است‌.»

 ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ: مَا مَسْأَلَتُکَ؟!

 فَقُلْتُ: سَأَلْتُ اللَهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ، وَ یَرْزُقَنِی‌ مِنْ عِلْمِکَ. وَ أَرْجُو أَنَّ اللَهَ تَعَالَی‌ أَجَابَنِی‌ فِی‌ الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ.

 فَقَالَ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی‌ قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌ أَنْ یَهْدِیَهُ. فَإنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً فِی‌ نَفْسِکَ حَقِیقَةَ الْعُبُودِیَّةِ، وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ، وَ اسْتَفْهِمِ اللَهَ یُفْهِمْکَ!

 «سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی‌؟!

 

 عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند. و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید.

 حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله‌! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی‌، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی‌؛ و بواسطة‌ عمل‌ کردن‌ به‌ علم‌، طالب‌ علم‌ باشی‌؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند.»

 قُلْتُ: یَا شَرِیفُ! فَقَالَ: قُلْ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ!

 قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟!

 قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیَآءَ: أَنْ لاَ یَرَی‌ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا، لاِنَّ الْعَبِیدَ لاَ یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛ وَ لاَ یُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرًا؛ وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی‌ بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.

 فَإذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ مِلْکًا هَانَ عَلَیْهِ الاْءنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ؛ وَ إذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَی‌ مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَآئِبُ الدُّنْیَا؛ وَ إذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَهُ تَعَالَی‌ وَ نَهَاهُ، لاَیَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إلَی‌ الْمِرَآءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ.

 فَإذَا أَکْرَمَ اللَهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلاَثَةِ هَانَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا، وَ إبْلِیسُ، وَ الْخَلْقُ. وَ لاَ یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُرًا وَ تَفَاخُرًا، وَ لاَ یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزًّا وَ عُلُوًّا، وَ لاَ یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلاً.

 فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَی‌. قَالَ اللَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی‌:

 تِلْکَ الدَّارُ ا لاْ خِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی‌ الاْرْضِ وَ لاَ فَسَادًا وَ الْعَـ'قِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ.

 «گفتم‌: ای‌ شریف‌! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بندة‌ خدا ( أبا عبدالله‌ )!

 گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله‌! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است‌؟

 گفت‌: سه‌ چیز است‌: اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛ و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛ و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است‌.

 بنابراین‌، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد. و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است‌، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید.

 پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی‌ و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.

 و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی‌. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:

 آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ ارادة‌ بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است‌.»

 قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! أَوْصِنِی‌!

 قَالَ: أُوصِیکَ بِتِسْعَةِ أَشْیَآءَ، فَإنَّهَا وَصِیَّتِی‌ لِمُرِیدِی‌ الطَّرِیقِ إلَی‌ اللَهِ تَعَالَی‌، وَ اللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لاِسْتِعْمَالِهِ.

 ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ رِیَاضَةِ النَّفْسِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْحِلْمِ، وَ ثَلاَثَةٌ مِنْهَا فِی‌ الْعِلْمِ. فَاحْفَظْهَا، وَ إیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا!

 قَالَ عُِنْوَانٌ: فَفَرَّغْتُ قَلْبِی‌ لَهُ.

 «گفتم‌: ای‌ أباعبدالله‌! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!

 گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم‌؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی‌. و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.

 سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر دربارة‌ تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است‌، و سه‌ تا از آنها در بارة‌ حلم‌ و بردباری‌ است‌، و سه‌ تا از آنها دربارة‌ علم‌ و دانش‌ است‌. پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند!

 عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم‌.»

 فَقَالَ: أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الرِّیَاضَةِ: فَإیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لاَ تَشْتَهِیهِ، فَإنَّهُ یُورِثُ الْحَمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ؛ وَ لاَ تَأْکُلْ إلاَّ عِنْدَ الْجُوعِ؛ وَ إذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلاَلاً وَ سَمِّ اللَهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ:

 مَا مَلاَ ءَادَمِیٌّ وِعَآءًا شَرًّا مِنْ بَطْنِهِ؛ فَإنْ کَانَ وَ لاَبُدَّ فَثُلْثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلْثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلْثٌ لِنَفَسِهِ.

 «پس‌ حضرت‌ فرمود: امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌: مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری‌، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛ و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی‌؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود:

 هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است‌. بناءً علیهذا اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید، پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش‌، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش‌.»

 وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْحِلْمِ: فَمَنْ قَالَ لَکَ: إنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْرًا فَقُلْ: إنْ قُلْتَ عَشْرًا لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً!

 وَ مَنْ شَتَمَک( ناسزا) فَقُلْ لَهُ: إنْ کُنْتَ صَادِقًا فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَهَ أَنْ یَغْفِرَلِی‌؛ وَ إنْ کُنْتَ کَاذِبًا فِیمَا تَقُولُ فَاللَهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ.

 وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَی‌ فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَةِ وَ الرَّعَآءِ.

و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ دربارة‌ تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم‌.»

 وَ أَمَّا اللَوَاتِی‌ فِی‌ الْعِلْمِ: فَاسْأَلِ الْعُلَمَآءَ مَا جَهِلْتَ، وَ إیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتًا وَ تَجْرِبَةً؛ وَ إیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئًا، وَ خُذْ بِالاِحْتِیاطِ فِی‌ جَمِیعِ مَا تَجِدُ إلَیْهِ سَبِیلاً؛ وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الاْسَدِ، وَ لاَ تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْرًا!

 قُمْ عَنِّی‌ یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ؛ وَ لاَ تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی‌؛ فَإنِّی‌ امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی‌. وَ السَّلاَمُ عَلَی‌ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَی‌.

ای‌ پدر بندة‌ خدا (أبا عبدالله‌) دیگر برخیز از نزد من‌! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم‌؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن‌، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم‌، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود. و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۶:۵۸
.. جعفری