ندای اسمانی

سبک زندگی اسلامی انسانی از دیدگاه قران و روایات

سبک زندگی اسلامی انسانی از دیدگاه قران و روایات

ندای اسمانی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۹ مطلب با موضوع «اعتقادات» ثبت شده است


وارد کلاس شده ام , معلم گوشه ای از یک کاغذ که به نظر نقاشی می آمد را نشانمان داد , و نظرمان را خواست , که آیا این نقاشی زیباست ؟
ما هر چه دقت می کردیم از این تکه کاغذ که گوشه ای از یک کاغذ بزرگ بود چیزی سر در نمی آوردیم که درباره اش قضاوت کنیم .
بعضی از شاگردان برای خود شیرینی , می گفتند بله زیباست , برخی دیگر که واقع بین تر بودند , می گفتند ما که از این تکه کاغذ رنگی چیزی نمی فهمیم , و خلاصه هر کسی چیزی می گفت
بعد از مباحثه و قیل و قال بچه ها بقیه کاغذ را باز کرد و به همه نشان داد , که برگه ای نسبتا بزرگ بود که روی آن انصافا نقاشی زیبایی بود , که معلم گوشه اش را خم کرده بود , که اول همان گوشه را نشان می داد و ما چیزی ازش نمی فهمیدیم
وقتی به دور و اطرافت نگاه می کنی , زندگی های متفاوتی را می بینی , یکی آنقدر دارد که از خوشی زیاد شب خوابش نمی برد , دیگری , گرفتار در فقر و نداری  و ...
بعد هم فکر می کنی که خدایا این چگونه است , مگر نه اینکه خداوند عادل است , پس این همه تفاوت چرا ؟
شاید این مساله بی ربط به داستان ابتدای نوشته نباشد , به نظر شما این به ظاهر بی عدالتی ها دیدن یک گوشه کاغذ نیست ؟
زندگی انسان = محدود ( این دنیا) + نامحدود ( آخرت )
که آنچه روبروی جلوی دید ماست همان جلوه محدود زندگی است که اگر می توانستیم , هم زمان هر دو طرف صفحه را ببینیم , شاید قضاوتمان به کل فرق می کرد .
درست است که بسیاری از نابسمانی های زندگی و اختلافات به خاطر عمل کرد عده خاصی از انسان های ظالم هست , و این هم درست که نباید انسان در برابر ظلم به امید رفتن به بهشت ساکت بماند , چه اینکه به همان مقدار که ظالم ستم کار است مظلوم مقصر هم ستم کار است. و باید تا حد توان در برابر بی عدالتی ها و ظلم ها از باب امر به معروف و نهی از منکر ایستاد ,
اما باید این را هم دانست که خداوندی که این دنیا را بر مبنای نظام احسن آفریده می دانسته که یک عده ای از انسانها ظالم خواهند بود , و حق عده دیگری را خواهند خورد , لذا برای همه مراحل اش راه کار و چاره ای مناسب تدارک دیده .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۰۹
.. جعفری

اعتدال یا التقاط

پرده اول :
دوستی داشتم که می گفت ما در عروسی ها خیلی سخت گیری نمی کنیم ، مثلا یک شب در خوردن فلان چیز نباید سخت گرفت که حرام است و یا مثلا در پوشش خیلی مقید به رعایت بعضی از چیزها نیستیم

از او سوال کردم که در عزاداریها چگونه اید ؟( ایشان مال منطقه ای بود که عزاداریهای با شکوهی دارند )
گفت اتفاقا خیلی در عزاداریها با شور و شوق شرکت می کنیم ، و از هر لحاظ برای عزاداری کم نمی گذاریم ، گفتم خوب چرا اینگونه اید ، نه به آن عروسی و نه به این عزاداری ؟
گفت خوب ما در کارمان افراط نداریم ، هر چیزی جای خودش انسان باید در کارهایش اعتدال داشته باشد .

پرده دوم :
وارد خانه یکی از اقوام شده ام ، بعد از احوالپرسی و خوش بش ، بلند که می شود برود چای بیاورد یک لحظه به در و دیورا خانه نگاه می کنم ، در یک طرف تابلویی زیبا منقش به آیه « و إن یکاد الذین ...» و مقداری آن طرف عکسی منسوب به یکی از معصومین علیهم السلام ، و طرف دیگر عکس زنی نیمه عریان و ...
خوب لابد این هم اهل سخت گیری و بقولی افراط نیست او هم در کارهایش اعتدال دارد .

و...

این افراد ، مسلمانان زخمی و تیر خورده از تهاجم فرهنگی اند ،

که وظیفه افسران و سربازان جنگ نرم است که با تلاش و کوشش سعی در نجات این افراد از دست شیاطین جن و انس باشند , چه اینکه اگر این افراد به حال خود رها شوند , می رود که خون غیرت و دینش بالکل از روحشان خارج شده و بسان مرده ای متحرک و بی تفاوت در آیند , و بسان اجیر بی جیره و مواجب برای دشمن کافر باشند که کمر همت به ریشه کن کردن اسلام بسته .
اما اصل مساله یعنی فرق بین اعتدال و التقاط عرض می کنم :  گرامیان این دیدگاه هایی که عرض کردم التقاط است نه اعتدال

تبیین مساله :

در لغت التقاط ریشه اش کلمه لقط به معنای برداشتن و برچیدن چیزی است و به چیز برداشته شده لقطه گفته می شود و در اصطلاح ، التقاط گر به کسی گفته می شود که جزئی از مکتب را گرفته و با جزء دیگر مکتب یا دین دیگر تلفیق می کند .

به طور مثال مهندس مهدی بازرگان در کتاب «مذهب در اروپا» ، اروپائیان را در خط انبیا دانسته و مى‌نویسد:
حمام رفتن صبحگاه آنان که گاهى قبل از آفتاب انجام مى‌شود به منزله وضو و غسل، خواندن سرمقاله روزنامه را به منزله نماز خواندن، خواندن مقالات و اطلاعات دیگر این روزنامه‌ها را در حکم تعقیبات نماز. روزنامه نیم‌روز را خواندن و به اخبار گوش دادن، این مترادف است با صلاة الوسطى. کتاب بعد از ناهار را در حکم تعقیبات نماز ظهر، خوابیدن‌شان را همان هشت‌ساعت خوابیدنى‌که مؤمنان هم مى‌خوابند و مستحب هم هست. به قمارخانه و میخانه و رقاصخانه رفتنشان، البته اینها خیلى کم است. اینها قابل اغماض است. غیر قابل ملاحظه است. ورزش و تئاتر و موزه رفتن شبانه آنها در حکم امور مستحبى است.

در واقع چنین شخصی قائل به نوعی اومانیسم ( انسان محوری ) است ، یعنی خودش را محور حقائق قرار داده و هر چه را مطابق با میل اش باشد گرفته و هر چه را که مطابق با میلش نباشد رها می کند ،
از دیدگاه چنین شخصی مثلا همه احکام اسلام قابل عمل نیست ، و فقط آنچه را با میلش مطابق است را قبول دارد،

حال اگر مقداری منصف باشد مستقیم نمی گوید اسلام دین افراطی است بلکه می گوید باید انسان در زندگی اش اعتدال داشته باشد ، که مفهوم حرفش این است که اسلام دین معتدلی نیست .

لذا طرف می گوید ، به جوانها سخت نگیرید ، بگذارید آزاد باشند ، بگذارید خودشان راه خود را انتخاب کنند ، خوب دوست گرامی که این حرف را می زنی بچه های خودت را هم آزاد می گذاری دست به هر کاری بزنند و هر بدبختی مثل اعتیاد ، رابطه با جنس مخالف و ... را تجربه کنند بعد که سرمایه عمرشان به باد فنا رفت ، بنشینند ببینند کدام راه بهتر است تا آن را انتخاب کنند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۲۰
.. جعفری

امام رضا علیه السلام و غول چراغ جادو

در افسانه های قدیمی داستانی به اسم غول چراغ جادو ، با دست کشیدن به چراغ جادو این غول ظاهر شده و همه خواسته های صاحب چراغ را بر آورده می کرد ،

متاسفانه برخی نگاهشان در توسل به اهل بیت علیهم السلام اینگونه است ، طرف که به حرم امام رضا علیه‌السلام می رود که تا با توسل به آن بزرگوار خواسته هایش را بر آورد ، اما وقتی بنابر دلایلی خواسته اش بر آورده نمی شود ، با حالت قهر تصمیم می گیرد به زیارت آن بزرگوار نرود یا اینکه خدای ناکرده از ارادتش به حضرت کم می شود .

در حالی که باید دانست ائمه معصومین علیهم السلام نماینده خداوندی هستند که علاوه بر قادر بودن و مهربان بودن ، حکیم نیز هستند .
غول چراغ جادو که در ابتدای نوشتار به آن اشاره شد ( صرف نظر از واقعی نبودن و خیالی بودن چنین چیزی ) فقط قادر به انجام کار بود و اینکه مطیع صاحب چراغ بود ، اما آیا خداوند هم باید مطیع ما باشد یا اینکه ما باید مطیع او باشیم ؟

صد البته که ما باید مطیع خداوند متعال باشیم ، نه اینکه که هر کاری را که خواستیم انجام دهیم و خداوند هم تابع خواسته های ما باشد و همه اسباب و وسایل را طبق خواسته های ما مهیا نماید ، زیرا این دیدگاه که همان دیدگاه اومانیستی و انسان محوری است که اصلا اعتقادی به مبداء و معاد ندارد و اگر هم خدایی را قبول کند ، خدایی را قبول دارد که نعوذبالله در حد غول چراغ جادو باشد .

اما از دیدگاه انسان موحد خداوند بسان طبیبی است که آگاه به امراض بوده و اگر چیزی می دهد یا اینکه چیزی را می گیرد همه از روی حساب و کتاب است ، لذا در رویت داریم از رسول گرامی اسلام صلی‌ الله علیه و آله که می فرماید :

یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ‏ کَالْمَرْضَى‏ وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِین‏ .

یعنی : ای بندگان خدا شما مثل مریض هستید و خداوند بمثابه طبیب ، پس صلاح مریض در همان است که طبیب تشخیص داده و صلاح مریض در هر چه که دوست دارد نیست ، پس ای بندگان خداند تسلیم امر و مقدرات الهی شوید تا از رستگاران گردید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۱۹
.. جعفری

اهل تلاش باشم یا اهل توکل و توسل ؟

ز آنجایی که انسان موجودی نیازمند خلق شده ، و در تمام شئون زندگی خود وابسته است ، در طول حیات زندگی خود همیشه نیازمند به پشتیبان می باشد .

با نگاهی به منابع اسلامی می بینیم که از دیدگاه اسلام نیز انسان موجودی نیازمند و محتاج می باشد که به تنهایی قادر به برآورده کردن نیازهای خویش نمی باشد ، مخصوصا که از دیدگاه اسلام انسان موجودی ابدی است و طبیعتا با این دیدگاه احتیاجات انسان بسیار بیشتر از مکاتب دیگری است که زندگی انسان را محدود به این دنیای مادی می دانند .

اما با این حال از دیدگاه اسلام ، انسان نه تنها باید احتیاجات امور مهم و عالی خود را از خداوند متعال طلب کند ، بلکه در امور دنیوی خود نیز سفارش به توکل و توسل به خداوند تبارک و تعالی می کند ، در این زمینه حدیثی قدرسی است درکتاب وسائل الشیعه ج 7 ص 32 حدیث 8534

أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی عُدَّةِ الدَّاعِی قَالَ فِی الْحَدِیثِ الْقُدْسِیِ‏ یَا مُوسَى سَلْنِی‏ کُلَ‏ مَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِکَ وَ مِلْحَ عَجِینِکَ.

دراین حدیث قدسی خداوند متعال خطاب به حضرت موسی علیه السلام می فرماید : یا موسی همه احتیاجاتت را از خداوند بخواه حتی علف گوسفندت و نمک آش ات را

پر واضح است که توسل در عرض تلاش نیست ‌، یعنی این گونه نیست که انسان برای نیل به مطلوب و خواسته های خویش دو راه جداگانه در پیش رو داشته باشد ، یکی تلاش و کوشش و دیگری توسل .

خیر این گونه نیست ، بلکه توسل و دعا در طول تلاش و کوشش است ، به این معنا که از نظر انسان موحد در همان حال که باید از استعداد های و نعمت های الهی بهره ببرد ، در عین حال باید توجه داشت که همه این نعمت ها و اسباب مخلوق خداوند بوده ، و علت اصلی و سبب الاسباب خداوند است ، بطوری که همه این اسباب نیز با عنایت و اراده الهی است که موثرند ، و از خود هیچ ندارند .

از دیدگاه انسان موحد همه جهان پرتوی از نور الهی بوده که با اراده او خلق شده ، و با اراده او تدبیر می شود و انسان نیز باید هنگام استفاده از وسایل به این معنا توجه داشته باشد ، با این دیدگاه است که خداوند متعال در عین اینکه به حضرت موسی می فرماید نمک آش و علف گوسفند خود را از من بخواهد ، او را از تلاش برای بدست آوردن حاجاتش برحذر نمی دارد .

چرا که انسان اگر اسباب و وسایل را دید اما نظر به خالق آنها نداشت ، ناخود آگاه آنها را مستقل دیده و مبتلا به شرک می شود ، پس برای اینکه هم از نعمت و وسایل الهی باید استفاده کرد و در عین حال مبتلا به شرک نشد ، باید در همه حالات خداوند را همه کاره و ناظر به اعمال دانست و از او استمداد و یاری خواست و بقول حافظ
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست         راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۰۴
.. جعفری

مصائب دنیا برای مومن

در حکمه 111 نهج البلاغه از قول امیر المومین می خوانیم که فرمود :« لو أحبّنی جبل لتهافت» .
یعنی اگر کوهی مرا دوست داشته باشد , متلاشی می شود .

از این کلام امام علیه السلام استفاده می شود که به کسی که حب اهل بیت علیهم السلام داده شود باید خود را آماج انواع مصائب و گرفتاریها قرار دهد .
شاید علت اش هم این باشد که کسانی که حب اهل بیت در دورن آنها باشد اهل حق بوده و اهل جهاد و جنگ با اهل باطل می باشند , لذا کسانی که اهل باطل و دنیا پرستی هستند , همیشه با مومنین و محبین اهل بیت سر جنگ دارند زیرا منافعشان با آنان در تضاد است , زیرا محبین اهل بیت اهل سازش و معامله با اهل کفر و نفاق نیستد

به همین خاطر است که اهل حق بخاطر سفید بودنشان هر گز با سیاهی سازش ندارند , بخلاف افرادی که می بینیم به ظاهر مسلمان و شیعه هستند اما چون انسان های خاکستری هستند , ( یعنی هم خدا را می خواهند و هم خرما را ) راحت با اهل باطل وارد معالمه و سازش می شوند , و در مقابل مومنینی را که راه حق را مستحکم می پیمایند را افراطی می نامند , و با عناوینی چون اعتدال  راه خود را توجیه و عقلائی جلوه می دهند , در حالی که با معیار قرار دادن رفتار و گفتار معصومین علیهم السلام مشخص می شود , آنچه که این اشخاص خاکستری ادعا می کنند التقاط است نه اعتدال .

نکته دیگر اینکه انسان در برخورد با مصائب و گرفتاریها است که پخته شده و رشد و کمال می یابد , لذا در کریمه 4 سوره بلد می خوانیم که خداوند می فرماید : « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد »
یعنی ما انسان را در سختی را و رنج آفریدیم , انسان در کوه نوردی زمانی که از کوه بالا می رود احساس رنج و سختی می کند , وگرنه کسی که به طرف سرپایینی و سقوط پیش می رود , نه تنها احساس سختی و رنج نمی کند بلکه با سرعت تمام و بی زحمت سقوط می کند   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۵
.. جعفری

فلسفه شکر از دیدگاه قران 2

در شناخت معنای نعمت به آیه اول سوره حمد اشاره شد که فرمود « الحمدلله رب العالمین »
یعنی ستایش مختص خدایی است که پروردگار جهانیات است و مختص بودن ستایش به الله تبارک و تعالی مختصرا بیان شد , و
روشن شد که هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرقابل ستایشی سر نمى‏زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است، و او ایجادش کرده، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است.

 

اما اینکه چرا ستایش خداوند , به صفت ربوبیت اش نسبت داده شده در حالی که خداوند دارای اسماء و صفات بی شماری است باید گفت :

«رَبِّ» به کسى گفته مى‏شود که هم مالک و صاحب چیزى است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. خداوند هم صاحب حقیقى عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستى حرکت تکاملى دارد و در مسیرى که خداوند معیّن کرده، هدایت مى‏شود.

با دقت در فرق یین کلمه معلم و مربی مشخص می شود که معلم کسی است که فقط به امر تعلیم شاگرد می پردازد و بس و خود شاگرد است که با همت خویش آنچه از معلم آموخته است را به کار بندد , بخلاف مربی , مربی وظیفه اش تعلیم صرف نیست , بلکه علاوه بر تعلیم آموزش نیز می دهد .

توضیح بیشتر : یک مربی اسب , برای اینکه اسب سرکش را رام کند , به دهانش افسار می زند و مدتی به او افسار زده و بدون اینکه سوارش شود , مدتی او را با افسار می گرداند تا کم کم به دستور پذیری عادت کند و ... تا اینکه سوارش شده و رامش می کند .

 در واقع خداوند متعال نقش معلم برای انسان را ندارد , بلکه نقش خداوند تبارک و تعالی در رشد و پرورش انسان نقش مربی است , تا انسان در سایه حوداث و دست انداز هایی که خداوند متعال در زندگی برایش ایجاد می کند پخته و رام حق شود , لذا از بعضی از حکما نقل شده : [1] من لم یؤدّبه و الداه أدّبه‏ اللیل‏ و النهار
یعنی : کسی را که والدینش تربیت اش نکرده باشند روزگار تربیت اش می کند .

با توجه به مطالب مذکور مشخص می شود که گرفتاریهای و مصائبی که انسان در دنیا به ان مبتلا می شود , همه الطاف الهی هستند که در جهت رشد و تکامل انسان می باشند , که با دارا بودن این دیدگاه یک انسان موحد در هنگام نعمت دچار غفلت و گناه می شود و نه در ابتلای به مصائب خود را می بازد , بلکه زینب گونه سنگین ترین مصائب را به زیباترین صورت می نگرد که درباره حادثه هولناک کربلا فرمود : ما رأیت الا جمیلا .

 



[1] صاحب بن عباد , سفینه البحار ج 5 ص 48

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۱۳
.. جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

از آنجا که ابتدای هر کار و امری و انتهایش به خداوند تبارک و تعالی بر می گردد , بطوری که یکی از صفات خداوند هو الاول و الاخر می باشد , لذا شایسته است یک انسان موحد که همه نیرو قوه موجود در جهان را از خدا می داند ( لا حول و لا قوه الا بالله ) ابتدای کارش به اسم خداوند تبارک و تعالی باشد .

روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم داریم که می فرماید : « کل أمر ذی بال لم یبدأ فیه باسم الله فهو أبتر »
یعنی هر کار و امر مهمی که با یاد خداوند متعال شروع نشود ابتر و بی نتیجه بوده و آن کار به سرانجام نمی رسد .

از آنجا که از دیدگاه انسان موحد همه عالم به ثان مجموعه واحدی است که توسط خداوند تبارک و تعالی با هدف آفریده شده کما اینکه به این مطلب درقران کریم در آیه 115 سوره مومنون بصورت استفهام انکاری اشاره شده : « أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»  
یعنی : آیا پنداشته‏اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوى ما بازگردانده نمى‏شوید؟
لذا انسان موحد برای آنکه کارهایش رنگ خدایی داشته باشد باید کارهایش نیز با یاد و نام خدا باشد , که کمترین اقدام برای خدایی شدن کارها این است که هر کاری با یاد و نام خداوند شروع شود .

علامه طباطبایی در کتاب گرانسنگ المیزان ج 1 ص 16 در ذیل تفسیر آیه اول سوره حمد به نکته جالبی در مورد بسم الله اشاره می فرماید ؛ ایشان در این باره می فرماید :
خداوند در آیه 15سوره مائده هدف از انزال قران را هدایت بشر می داند «
قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللَّهُ » یعنی همانا از جانب خدا براى (هدایت) شما نورى (عظیم) و کتابى آشکار آمد

و هم چنین آیاتى دیگر، که خاصیت و نتیجه از کتاب و کلام خود را هدایت بندگان دانسته، فهمیده میشود: که آن غرض واحد هدایت خلق است،
پس در حقیقت هدایت خلق با نام خدا آغاز شده، خدایى که مرجع همه بندگان است، خدایى که رحمان است، و به همین جهت سبیل رحمتش را براى عموم بندگانش چه مؤمن و چه کافر بیان مى‏کند، آن سبیلى که خیر هستى و زندگى آنان در پیمودن آن سبیل است.

این ابتداء به نام خدا نسبت به تمامى قرآن بود، که گفتیم غرض از سراسر قرآن یک امر است، و آن هدایت است، که در آغاز قرآن این یک عمل با نام خدا آغاز شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۱۲
.. جعفری

خداشناسی در نهج البلاغه 2

وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ

یعنی : شمارشگران از شمردن نعمتهای ناتوان و تلاشگران از ادای حقش درمانده اند چه اینکه خود خداوند متعال در آیه 18 سوره نحل می فرماید : « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» اگر بخواهید نعمت های خداوند را شمارش کنید , نمی توانید

انسان قدرت ندارد نعمت‏هاى خدا را بشمارد، چه رسد به این که بخواهد شکر آنها را به جاى آور چرا که انسان سرتا پا نیاز است و هیچ از خود ندارد حتی اگر بخواهد از نعم الهی شکر زبانی هم انجام دهد , باز نیازمند زبانی است که نعمت الهی است و برای هر شکری که انجام می دهد نیازمند شکر دیگری است که توفیق پیدا کرده شکر اول را بجا آورد

از دست و زبان که برآید             کز عهده‏ى شکرش به در آید

بنده همان به که ز تقصیر خویش     عذر به درگاه خداى آورد

ور نه سزاوار خداوندیش             کس نتواند که بجاى آورد

حضرت در ادامه می فرماید  الذی لا یبلغ مدحته القائلون یعنی تلاشگران از ادای حقش درمانده اند
چگونه از مدح و ستایشش عاجز نباشند در حالی که انسان از درک عجائب و اسرار عالم که مخلوق الهی است درمانده است پس چگونه می تواند پی به ذات بی نهایت باری تعالی پی برد تا اینکه او را بخاطر دارا بودن صفات کمال و جمال مدح و ستایش نماید .
لذا در جای دیگر حضرت می فرماید : «
من عجز عن معرفة نفسه فهو عن معرفة خالقه‏ أعجز »
یعنی کسی که از شناخت نفس خویش عاجز است از شناخت خالق خویش عاجز تر خواهد بود.

اما انسان بجای توجه به این همه نعمت الهی و اینکه خالق این همه نعم الهی بیهوده نیافریده
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون آیه 115 سوره مومنون
یعنی : آیا پنداشته‏اید که شما را بیهوده و عبث آفریدیم، و اینکه به سوى ما بازگردانده نمى‏شوید؟

و از خداوند حکیم غیر از نیز انتظار نیست که موجودات را برای هدفی بلند آفریده , اما انسا غافل از این نکته همه وجودش را خلاصه در زندگی چند روزه دنیا دیده و چه فسادهایی را که انجام نمی دهد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۰۲
.. جعفری

نقمت

از انجا در زبان اهل علم مشهور است که تعرف الاشیاء بأضدادها , لذا یکی از راههای شناخت معنای نعمت شناخت معنای مقابل آن یعنی نقمت است

در فرازی از دعای پر مغز کمیل از زبان امیرالمومنین علیه السلام می خوانیم اللّهم اغفرلی الذنوب الّتی تغیّر النّعم

یعنی خدایا بیامرز گناهانی را که باعث تغییر در نعمت می شوند.

که از این فراز دعای کمیل مشخص می شود که , بعضی از گناهان باعث سلب نعمت از شخص می شوند و چه بسا گناهی باعث تغیر در نعمت شود , یعنی علی الظاهر نعمتی از انسان سلب نشود , ولی همان نعمت تبدیل به نقمت شود .

عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ‏ الذُّنُوبُ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ الْبَغْیُ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ وَ الزَّوَالُ عَنِ الْعَادَةِ فِی الْخَیْرِ وَ اصْطِنَاعِ الْمَعْرُوفِ وَ کُفْرَانُ النِّعَمِ وَ تَرْکُ الشُّکْرِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏ [1]

در این حدیث شریف امام سجاد علیه السلام  به چهار مورد از عوامل سلب نعمت را اشاره می فرمایند

1. ظلم و ستم کردن به مردم

زیرا خداونند نعمتی را به انسان داده تا هم خود استفاده کند و هم به دیگران استفاده برساند , نه اینکه از نعمتی که خداوند در اختیارش قرار داده برای ظلم و ستم بر بندگان دیگرش استفاده کند .

لذا در طول تاریخ بسیار اند کسانی که دارای متنعم به امکاناتی بوده و دارای جایگاه و مقامات بلندی بودند اما چون از از موقعیت ها سوء استفاده کرده و به دیگران ظلم کردند , باعث سلب ان نعمت یا موقعیت شده که مثال بارز ان می توان به رضاخان اشاره کرد که درست است توسط انگلیسی ها به حکومت رسید اما می توانست از همان موقعی استفاده کرده و با تکیه بر مردم به خلق خداوند کمک کند , اما بخاطر ظلمی که در حق رعیت کرد توسط همان انگلیس تبعید شد و با اینکه هزاران هکتار زمین را به ناحق غصب کرده بود اما یک زمین چند متری برای دفن جسدش در خاک ایران قسمتش نشد

 2. ترک عادت نیک

برخی از انسانها طوری اند که اصلا خیرشان به کسی نمی رسد , ولی برعکس انسانهایی هستند که می بینی که خیلی دست به خیر هستند , کسی که اهل خیر است خداوند به جان و مال و عمر و اولادش برکت می دهد که خود این برکت از سرمایه هنگفتی که برای روز مبادا ذخیره می کند کارساز تر است

ولی برعکس کسانی که اهل خیر نیستند و عادت به کار نیک ندارد برکتی در مال و اولاد و عمرش نیست و چه بسا در اخر عمر سرمایه مالی خود را نیز به کل از دست بدهند

خود قرآن در این زمینه داستانی جالب را بیان می دارد که برای کسانی که اهل خرد باشند جای تامل و تفکر دارد

قران کریم در سوره قلم داستان صاحبان باغی را بیان می دارد که باغ قبلا دارای صاحب نیکوکاری بوده که از محصولات باغ به فقراء انفاق می کرده و بعد از وفات او طبق روال هر سال فقراء دوباره به آن باغ مراجعه می کنند اما ورثه بر خلاف رویه پدر برای فرار از انفاق فقرا  را دست به سر می کنند و تصمیم می گیرند که ه صبح زود به باغ رفته و قبل از رسیدن فقراء همه محصولات را برداشت کنند , ولی وقتی به باغ می رسند چنان باغ را سوخته و تخریب شده می یابند که اول فکر می کنند راه را اشتباه امده اند و هم از نعمت مادی و هم از نعمت معنوی محروم می شوند .

3. ترک اختیار معروف

اهل خیر نبودن , چه عملا و چه زبانا از مواردی است که باعث تغییر نعمت و یا سلب نعمت می شود

 4. کفران نعمت

عدم شکر گذاری زبانی و عملی نعمت و استفاده صحیح نکردن از نعمت الهی طبق فرمایش امام سجاد علیه السلام از عوامل زوال نعمت است , نعمت عمر , هدایت الهی , سرمایه جانی و مالی اینها همه خلق شده برای استفاده در رشد و تکامل انسان و خدمت به خلق الهی که اگر در غیر این راه استفاده شد همان کفران نعمت خواهد بود که باعث خسران دنیوی و اخروی برای شخص خواهد شد .

 

 

________________________________________

[1] بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏70، ص: 375

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۷
.. جعفری

عوامل بقای نعمت

1. شکر

عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لابِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِی مَالا فَرَزَقَنِی وَ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَرْزُقَنِی وَلَداً فَرَزَقَنِی وَلَداً وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَرْزُقَنِی دَاراً فَرَزَقَنِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَالَ:" أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلا" .

یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کند که به امام عرض کردم از خداوند مال و فرزند و خانه هر چه خواستم , برآورده شد , می ترسم که باعث استدراج ( سقوط تدریجی ) شود , امام علیه السلام فرمود اگر در برابرهر نعمتی شکر گذار باشی , نگران نباش .

لَئِنْ شَکَرْتُمْ لازِیدَنَّکُمْ  یعنی اگر شکر گذار باشید خدواند بر نعمت هایی که ارزانی تان داشته می افزاید

شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فناست- بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى‏بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.

حقیقت شکر تنها تشکر زبانى نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا                       

 مى‏رسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده‏ایم .

و از اینجا رابطه میان «شکر» و «فزونى نعمت» روشن مى‏شود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده‏اند که شایسته و لایق‏اند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى‏گردد

2. تقوا

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الارْضِ 

عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا: در این آیه و آیات بعد براى نتیجه‏گیرى از آیات قبل مى‏گوید: «اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند (به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد) ایمان مى‏آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند (نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى‏شدند، بلکه) درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى‏گشودیم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض).

منظور از برکات زمین و آسمان نزول باران و روییدن گیاهان مى‏باشد.

ولى متأسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، «و پیامبران خدا را تکذیب کردند (و برنامه‏هاى اصلاحى آنها را زیر پاگذاشتند) ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم» (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.

در این آیه به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مى‏گیرد،                       

مى‏گوید: «آیا اهل آبادیها، خود را از مجازاتهاى ما در امان مى‏دانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیده‏اند (به صورت صاعقه‏ها و زلزله‏ها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ)

3. تلاش

وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا

که خود تلاش یکی از جلوه های شکر عملی است که باعث ازدیاد نعمت الهی می شود .

فی تفسیر على بن إبراهیم قوله عز و جل: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا اى صبروا و جاهدوا مع رسول الله صلى الله علیه و آله لنهدینهم سبلنا اى نثبته 

در کتاب نور الثقلین از تفسیر علی بن ابراهیم ذیل این آیه شریفه نقل شده مقصود از مجاهدتی که در این آیه نقل شده صبور بودن و مقصود از هدایت تثبیت در راه راست است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۶
.. جعفری